امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

یه هدیه از دل آسمون

بدون عنوان

1392/9/29 18:34
نویسنده : طوبی
275 بازدید
اشتراک گذاری

تو اردبیل(شهری ک امیر علی توش سُکنا گزیده!!!)الان پُرِ برفِ!امیر علی هم الان حتما تیث دلبری زمستونی زده ناجور!ب دایی(بابای امیرعلی)میگم عکساشُ بفرسته براتون بذارم فیض ببرین.(حتما نی نی های دیگه هم کلی خوشگل شدن با تیپ زمستونی شون)

+1 مامانِ من ک میشه عمه ی امیر علی چن بار واسش ژله خریده و حالا مامانم یکی از دغدغه های اصلی زندگیش اینه ک واسه امیر علی ژله بخره!اون روز امیرعلی زنگ زده ب مامانم میگه:عمه دستت درد نکنه ژله خریدی!!! حالا مامانِ منماحساساتش ب غلیان افتاده بعد قط کردن ب من میگه:طوبی یادم بنداز ازین ژله بسته ایا بخرم بفرستم براش.ای خدا این بچه ها همینجوری بزرگ میشن ما اصن نمیبینیمشونآآآ.بعدشم آه میکشه میره جارو برقی میکشه!

+2امروزم امیر علی تو تلفن نه گذاشته نه برداشته به بابام میگه:دایی!باطی(دختر خالَش!)انگورمو خورد.بعدشم تند تند یه توضیحاتی داد ک اصلا بابام متوجه نشد بقیشُ! بعدشم دوباره گوشیُ گرفته میگه:دایی کباب خوردیم!!! کلا تو کار اطلاعاته بچم!

+3 الان مامان و داداش اردبیلن.گوشیم زنگ خورد یه چند دیقه پیشش با داداشم حرف زدم.دیدم دوباره داداشمه.ورداشتم.دیدم هی یه صدای بچگونه داره حرف میزنه اصلنم معلوم نیس داره چی میگه.اون ورَم کلی سر و صدای حرف زدنه و شلوغی.فک کنم امیر علی گرفته بود داشت حرف میزد داداشمم نمیدونست.چون گفتم امیر علی تویی گفت آره!!!!!!ولی هی حرف میزد منم نامردی نکردم قط نکردم نه ک شارژ داداشم بره ها.واس اینکه بچه تو ذوقش نخورهوالللا!ب همین سوی چراغ قسم!!!

برم ببنم میتونم عکس گیر بیارم.حالا بعد چن ماه اودم عمرا اگه برم!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)